- همه کس
- هرکس همه مردم: همه کس از قبل نیستی فغان دارد گه ضعیفی و بیچارگی و سستی حال. (غضایری رازی)
معنی همه کس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هرکار: همه کار را بلد است
همدان همه کاره، زرنگ گربز کسی که درفنون مختلف دست دارد
تمام شب سراسرشب: چون ازخواب بازپسین درآمد ازآن خوابها بهراسید وهمه شب در غم آن می نالید. یا شب همه شب. هرشب درتمام مدت شب: شب همه شب کبک زعفران چرد از کوه روزهمه روز از آن بخندد چندان. (مختاری)
کلمۀ نفی که در نبودن کسی در جایی استعمال می شود مثلاً در این جا کیست؟ هیچ کس، کنایه از ناکس، فرومایه، برای مثال مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد / که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد (سعدی - ۱۶۹)
هماهنگ، یک جهت، متقارب
هم آهنگ یک جهت متفاوت
دو یا چند کس که بر یک تخت و نیمکت نشینند، همنشین معاشر: امان از همکت بد