جدول جو
جدول جو

معنی همه کس - جستجوی لغت در جدول جو

همه کس
هرکس همه مردم: همه کس از قبل نیستی فغان دارد گه ضعیفی و بیچارگی و سستی حال. (غضایری رازی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همه کار
تصویر همه کار
هرکار: همه کار را بلد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همه فن
تصویر همه فن
همدان همه کاره، زرنگ گربز کسی که درفنون مختلف دست دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تمام شب سراسرشب: چون ازخواب بازپسین درآمد ازآن خوابها بهراسید وهمه شب در غم آن می نالید. یا شب همه شب. هرشب درتمام مدت شب: شب همه شب کبک زعفران چرد از کوه روزهمه روز از آن بخندد چندان. (مختاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیچ کس
تصویر هیچ کس
((کَ))
کسی، شخصی، ناچیز، بی ارزش
فرهنگ فارسی معین
کلمۀ نفی که در نبودن کسی در جایی استعمال می شود مثلاً در این جا کیست؟ هیچ کس، کنایه از ناکس، فرومایه، برای مثال مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد / که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد (سعدی - ۱۶۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم رس
تصویر هم رس
هماهنگ، یک جهت، متقارب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم رس
تصویر هم رس
هم آهنگ یک جهت متفاوت
فرهنگ لغت هوشیار
دو یا چند کس که بر یک تخت و نیمکت نشینند، همنشین معاشر: امان از همکت بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم رس
تصویر هم رس
((~. رَ))
هم آهنگ، یک جهت، متفاوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم کت
تصویر هم کت
((~. کَ))
همراه، همنشین
فرهنگ فارسی معین